پلتفرمهای تجاری

تئوری داو در تحلیل تکنیکال

ازنظر الیوتی، همان امواج حرکتی سوم و پنج است

چارلز داو پدر تحلیل تکنیکال

ریشه علم تحلیل تکنیکال متعلق به صدها سال پیش می باشد و طبق بعضی از منابع تاریخی به نظر می رسد که علم تحلیل تکنیکال در قرن ۱۸ برای نخستین بار در ژاپن و توسط یک تاجر برنج به نام Homma Munehisa پدید امده است.

سپس در قرن ۱۹ در آمریکا “چارلز داو” در این زمینه شروع به فعالیت نمود و در حال حاضر او را پدر علم تحلیل تکنیکال نوین می دانند.

تئوری داو یک چارچوب و یک سری مفاهیم در تحلیل تکنیکال است که از نوشته‌های چارلز داو در مورد تئوری‌های بازار برگرفته شده است. چارلز داو موسس و ویرایشگر «وال‌استریت ژورنال» بود. چارلز داو

او به عنوان بخشی از شرکت کمک کرد که اولین شاخص سهام بورس با نام شاخص حمل و نقل Dow Jones (DJT) را بسازند و بعد از آن نیز شاخص دیگری با نام میانگین صنعتی Dow Jones (DJIA) را تولید کردند.

داو هرگز تئوری‌های خود را به صورت نوشته درنیاورد و هرگز از آن‌ها به عنوان تئوری یاد نکرد؛ اما بسیاری از افراد از سرمقاله‌های او در وال استریت‌ ژورنال بهره بردند.

بعد از مرگ او یکی از دیگر نویسندگان وال استریت ژورنال با نام «ویلیام همیلتون» افکار و مقاله‌های او را در کنار هم جمع‌آوری کرده و چیزی را به وجود آورد که امروزه با نام تئوری داو میشناسیم.

اصول اولیه تئوری داو چارلز داو

این اصول بسیار هم سو و هم راستای فرضیه‌ای با نام \”بازار موثر\” هستند.

داو باور داشت که بازار همه چیز را کمرنگ می‌کند که به معنی این است که تمام اطلاعاتی که ما اکنون داریم قبلا بر روی قیمت‌ها تاثیر خود را گذاشته‌اند.

برای مثال اگر انتظار برود که یک کمپانی گزارش درآمد بسیار خوب و مثبتش را بدهد، این موضوع قبل از اینکه اتفاق بیفتد تاثیرش را روی بازار گذاشته است. چارلز داو

در این شرایط درخواست و تقاضا برای سهام آن‌ها قبل از انتشار گزارش بالا می‌رود و ممکن است که بعد از بیرون آمدن آن گزارش درآمد مثبت، قیمت تغییرات چندانی را تجربه نکند.

داو در برخی مواقع متوجه شد که قیمت سهام یک کمپانی در بورس بعد از آمدن یک خبر خوب کاهش پیدا می‌کند؛ زیرا این خبر آن طور که انتظار می‌رفت، خوب نبوده است!

این قوانین از نظر بسیاری از معامله‌گران و سرمایه‌گذاران، به خصوص آن‌هایی که به طور گسترده از ابزارهای تحلیل تکنیکال استفاده می‌کنند، هنوز هم درست است؛

اما از آن طرف کسانی که از تحلیل‌های بنیادی استفاده می‌کنند با این موضوع موافق نیستند؛ زیرا از نظر آن‌ها ارزش بازار بر روی قیمت یک سهم تاثیر نمی‌گذارد.

روند‌های بازار

برخی از افراد معتقدند که کارهای داو، روندهای بازار را خلق کرد که امروزه به عنوان عنصری اساسی و ضروری در دنیای اقتصاد شناخته می‌شود.

تئوری داو می‌گوید که سه روند بازار مختلف وجود دارد:

  • روند اصلی: روند اصلی بین چندماه تا چندین سال باقی خواهد ماند و حرکت اصلی و بزرگ بازار را مشخص می‌کند.
  • روند ثانویه: روند ثانویه بین چند هفته تا چندین ماه باقی می‌ماند.
  • روند سوم: این روندها در کمتر از یک هفته و یا ده روز میل به از بین رفتند دارند. در برخی موارد این روند‌ها در طی چند ساعت یا یک روز نیز از بین می‌روند.

با بررسی این سه نوع روند، سرمایه‌گذاران می‌توانند فرصت‌های سودآور را شناسایی کنند.

روند اصلی و اولیه مهم‌ترین روند برای تعیین سیستم معاملاتی است؛ اما فرصت‌های مطلوب و سودآور در زمان کم روی روند‌های ثانویه و سوم اتفاق میفتند که معمولا هم در تناقض و تضاد با روند اصلی است. چارلز داو

برای مثال اگر باور داشته باشید که یک ارز دیجیتال روند اصلی مثبتی دارد؛ اما در روند ثانویه کمی حرکات منفی مشاهده می‌کنید، تئوری داو در تحلیل تکنیکال بهتر است که خرید نسبتا کمی را انجام دهید و هنگام بالا رفتن ارزش و قیمت آن، شروع به فروش کنید.

مشکل اما این است که بتوانید با نگاه کردن و بررسی یک روند تشخیص دهید که کدام یک از انوع روند است و اینجاست که تحلیل‌های تکنیکال عمیق‌تر وارد کار می‌شوند.

امروزه سرمایه‌گذاران و معامله‌گران از ابزارهای تحلیلی زیادی برای تشخیص نوع روند مورد نظرشان استفاده می‌کنند.

۳ فاز روند اصلی یا اولیه

داو در تئوری‌های خود مشخص کرد که در یک روند اصلی سه فاز مختلف وجود دارد؛ برای مثال ۳ فاز اصلی در یک روند مثبت و رو به بالا به شرح زیر است:

  • ذخیره و توده (Accumulation): بعد از گذشتن از یک روند منفی و رو به پایین، ارزش و قیمت یک دارایی پایین بوده و احساسات و تمایلات بازار غالبا منفی است. سرمایه‌گذاران باهوش در این دوره شروع به ذخیره‌سازی و انباشت سهام می‌کنند و منتظر بالا رفتن قیمت سهام می‌مانند. چارلز داو
  • مشارکت عمومی (Public Participation): حال تعداد بیشتری از افراد حاضر در بازار فرصت‌هایی را که سرمایه‌گذاران باهوش می‌دیدند را مشاهده می‌کنند و در نتیجه عموم مردم به طور فعال شروع به خرید می‌نمایند. در طی این فاز قیمت‌ها به طور مداوم افزایش می‌یابند.
  • افراط و توزیع (Distirbution): در فاز سوم، عوام به حدس و گمان خود ادامه می‌دهند؛ اما روند در نزدیکی پایان خودش قرار دارد. در این شرایط سرمایه‌گذاران باهوش و سازندگان بازار شروع به توزیع سهام خود می‌کنند؛ برای مثال سهام خود را در بورس به افرادی می‌فروشند که هنوز متوجه نزدیک بودن پایان روند نشده‌اند. چارلز داو

در یک بازار رو به پایین و منفی این فازها کاملا برعکس می‌شوند؛ یعنی با توزیع توسط افرادی که روند را تشخیص داده‌اند شروع شده و با مشارکت عمومی ادامه پیدا می‌کند.

در فاز و مرحله آخر نیز سرمایه‌گذاران باهوش اقدام به خرید سهام افرادی می‌کنند که تغییر بازار را متوجه نشده و هنوز در حال فروش سهام خود هستند.

هیچ تضمینی وجود ندارد که این قوانین و اصول کاملا درست از آب دربیایند؛ اما هزاران معامله‌گر و سرمایه‌گذار پیش از انجام هر عملی این موارد را در نظر می‌گیرند.

ارتباط تقاطع‌ شاخص‌ها چارلز داو

داو باور داشت که یک روند اصلی که در یک شاخص بازار مشاهده می‌شود؛ باید توسط یک شاخص دیگر مورد تایید قرار بگیرد.

در آن زمان دو شاخصی که مورد استفاده قرار می‌گرفتند همان شاخص‌های حمل و نقل و میانگین صنعتی Dow Jones بود.

در آن زمان بازار حمل و نقل ارتباط بسیار نزدیکی با بازار صنعت داشت. این مورد دلیل منطقی و درستی داشت؛ زیرا هرچه مواد و وسایل بیشتری ساخته شود؛ نیاز به حمل و نقل برای انتقال مواد اولیه و ارسال محصولات وجود دارد. چارلز داو

به همین دلیل یک ارتباط واضح بین بازار صنعت تولید و بازار حمل و نقل وجود داشت، اگر یکی از آن‌ها قدرتمند و سالم بود، دیگری نیز همین وضع را داشت.

بهرحال این ارتباط تقاطع شاخص‌ها امروزه کاربرد چندانی ندارد؛ تئوری داو در تحلیل تکنیکال زیرا بسیاری از محصولات دیجیتال بوده و نیاز به حمل و نقل فیزیکی وجود ندارد.

اهمیت حجم معاملات چارلز داو

امروزه اکثر سرمایه‌گذاران می‌دانند که داو به حجم، به عنوان یک اندیکاتور ثانویه اعتقاد زیادی داشت.

او باور داشت که یک روند قدرتمند باید با یک حجم بالای معاملات همراه شود. طبق این تئوری هرچه حجم معاملات بالاتر برود، احتمال اینکه حرکت فعلی قیمت بر روی روند بازار تاثیر بیشتری بگذارد، بالاتر است؛ اما اگر حجم معاملات پایین باشد، فعالیت‌های مربوط به قیمت ارتباط چندانی با روند بازار ندارند.

روندها تا زمان تایید یک بازگشت قیمتی معتبر هستند چارلز داو

داو باور داشت که اگر بازار در یک روند قرار داشته باشد، روی روند باقی خواهد ماند؛ برای مثال اگر سهام یک شرکت بعد از انتشار یک خبر خوب و مثبت بالا برود، به حرکت رو به بالای خودش تئوری داو در تحلیل تکنیکال ادامه خواهد داد تا اینکه یک بازگشت قیمتی قطعی اتفاق بیفتد.

به همین دلیل داو باور داشت که با بازگشت‌های قیمتی باید با شک و تردید رفتار شود تا زمانی که به عنوان یک روند اصلی جدید شناسایی شوند.

نکته مهم اینجاست که تمایز دادن یک روند ثانویه با بازگشت قیمتی یک روند اصلی بسیار سخت است و اکثر سرمایه‌گذاران در این مورد دچار اشتباه شده و یک روند ثانویه منفی را به عنوان بازگشت و برعکس شدن روند اصلی شناسایی می‌کنند.

سه اصل «نظریه داو» چارلز داو

  1. بازار همه‌چیز را منعکس می‌کند (همه‌چیز در قیمت لحاظ شده است)
  2. قیمت‌ها براساس روندها حرکت می‌کنند ( تغییرات قیمت تصادفی نیست)
  3. تاریخ تکرار می‌شود (واکنشی تکراری به محرک‌های مشابه در بازار نشان داده می‌شوند)

چارلز داو

بازار همه‌چیز را منعکس می‌کند و همه‌چیز در قیمت لحاظ می‌شود چارلز داو

یک تحلیل‌گر تکنیکال اعتقاد راسخ دارد فاکتورهای بنیادی، سیاسی، جغرافیایی و همه موارد و اتفاقات دیگر در قیمت یک سهم اثر خود را می‌گذارد و نیازی به بررسی این موارد نیست و فقط باید به تحلیل نمودار قیمت پرداخت. چارلز داو

پس تنها کاری که باقی می‌ماند بررسی حرکات قیمت است که تحلیل تکنیکال دلیل آنرا عرضه و تقاضا می‌داند. قیمت نیز تابعی از عرضه و تقاضاست و چنانچه تقاضا از عرضه پیشی بگیرد قیمت سهام افزایش و در صورتی که میزان عرضه بیش از تقاضا باشد، قیمت سهام کاهش می‌یابد.

این رابطه اساس تمام پیش‌بینی‌ها در بورس است و برداشت تحلیلگران تکنیکال از این اصل به این صورت است که اگر قیمت به هر دلیلی رشد داشته پس میزان تقاضا افزایش یافته و هیچ نیازی به بررسی دلایل بنیادی و غیره نیست چون دلایل بنیادی تاثیر خود را گذاشته‌اند و اگرهم قیمت ریزش کند، دلایل بنیادی اثر خود را از دست داده‌اند.

تقریبا همه تحلیل‌گران تکنیکال اعتقاد دارند عامل تغییر دهنده جهت عرضه و تقاضا، در واقع برآیند تحولات بنیادی و اقتصادی است و همین نیروست که قیمت‌ها را جابه‌جا می‌کند و نمودارها به تنهایی عامل رشد یا افت قیمت‌ها نیستند.

عرضه و تقاضا چیست؟

بنابراین براساس این اصل یافتن دلیل تغییر جهت قیمت برای تحلیلگر تکنیکال مهم نیست تئوری داو در تحلیل تکنیکال و البته در بسیاری از مواقع نیز در آغاز یک حرکت ناگهانی قیمت، هیچ‌کس به طور قطع و با اطمینان دلیل این تغییر جهت را نمی‌داند. چارلز داو

تحلیلگر تکنیکال از این سوال که دلیل اصلی تغییر قیمت چیست به راحتی صرف‌نظر می‌کند چون فقط قیمت و حجم برای او مهم است و روی نمودار و الگوهای قیمت تمرکز دارد چون می‌داند با استفاده از الگوها می‌تواند روندها را شناسایی تئوری داو در تحلیل تکنیکال کرده و ثبات آنها را بسنجد. چارلز داو

لازم نیست یک تحلیلگر تکنیکال از بازار بسیار باهوش‌تر باشد و یا اینکه بتواند پیش‌بینی‌های حیرت‌انگیزی از آینده ارائه نماید. بلکه با وجود ابزارهای متنوعی که برای بررسی و تحلیل نمودارها وجود دارد، تحلیل‌گر تکنیکال زمان خرید و فروش سهم را براساس تحلیل خود تشخیص داده و عمل متناسب با آنرا انجام می‌دهد.

قیمت‌ها دارای روند هستند و تغییرات قیمت تصادفی نیست تئوری داو در تحلیل تکنیکال چارلز داو

تحلیلگران تکنیکال باور دارند قیمت‌ها براساس روندها حرکت می‌کنند به معنی اینکه بعد از شکل‌گیری یک روند، قیمت تمایل دارد در همان جهت و روند قبلی به حرکت ادامه دهد تا زمانی که روند مخالف آن شکل بگیرد.

این فرضیه را می‌تواند بیان دیگری از «قانون اول نیوتن» درباره حرکت دانست و می‌توان آنرا به این صورت نیز گفت که قیمت‌ها تا زمانی که عواملی بازدارنده آنها را از روند خود منحرف نکرده‌اند، تمایل دارند به روند فعلی خود ادامه دهند.
تشخیص روند توسط ابزارهایی که در نرم افزارهای تحلیل تکنیکال در دسترس است انجام می‌گیرد و تحلیل‌گر تکنیکال تلاش می‌کند پیش از اینکه قیمت‌های آتی، روند آینده را مشخص کنند، روند را تشخیص داده و عمل مطابق با آنرا انجام دهد تا بتوانند از بازار سود کسب کنند.

بیشتر استراتژی‌های تحلیل تکنیکال براساس همین فرضیه که قیمت‌ها تمایل به ماندن در روندها دارند بناشده است.

تاریخ تکرار می‌شود

اصل مهم دیگری که در تحلیل تکنیکال وجود دارد این است که تاریخ (در قالب حرکات قیمت) تمایل دارد تکرار شود. تحلیل تکنیکال برای بررسی حرکات قیمت در بازار و درک روندها از نمودارها و الگوهای قیمت استفاده می‌کند.

با وجودیکه از این نمودارها و برخی از الگوها بیش از ۱۰۰ سال است که استفاده می‌شود، تحلیلگران تکنیکال هنوز اعتقاد به مناسب بودن آنها دارند چون الگوهایی تکراری را در تحرکات قیمت نشان می‌دهند. چارلز داو

ذات تکرار شدن قیمت‌ها به روانشناسی بازار نسبت داده شده است، به عبارت دیگر فعالان بازار گرایش دارند واکنشی تکراری به محرک‌های مشابه در بازار نشان دهند و قسمت زیادی از مباحث تحلیل تکنیکال و مطالعه بازار، شبیه روانشناسی و بررسی رفتار انسان‌هاست.

خاطر نشان می‌سازیم که «چارلز داو» را نمی‌توان تنها عامل ترویج تحلیل تکنیکال دانست و افراد دیگری مانند ویلیام پی.همیلتون، رابرت رئا، ادسون گولد و جان مگی در ترویج علم تحلیل تکنیکال نقش به سزایی داشتند.

تئوری داو در تحلیل تکنیکال

نظریه داو و تحلیل تکنیکال

نظریه داو و تحلیل تکنیکال

قبل از هر چیز لازم است عنوان کنیم که تحلیل تکنیکال بر روی هر نموداری که در پَسِ آن عرضه و تقاضا وجود دارد جواب می‌دهد، هرچقدر این عرضه و تقاضا پرحجم‌تر و شفاف‌تر باشد، قدرت تحلیل تکنیکال در نمودارها بالاتر خواهد رفت.

شاید بتوان گفت شالوده تحلیل تکنیکال نظریه آقای داو (چالز داو) باشد؛ در حقیقت تئوری داو اساس تحلیل تکنیکال در بازارهای مالی است. هسته این نظریه بر این اساس است که تمام عوامل و اطلاعات تأثیرگذار بر قیمت سهم، کالا و یا شاخص بر روی نمودار قیمت لحاظ شده است. بر اساس این نظریه بازار دارای روندهای مشخص و منظمی است که در ادامه بدان خواهیم پرداخت.

هسته اصلی نظریه داو هر عامل قابل شناختی (ازجمله عوامل تأثیرگذار بنیادی) بر روی عرضه و تقاضا اثرگذار است و این مهم در نمودار قیمت لحاظ شده است

اصول نظریه داو در تحلیل تکنیکال
  1. قیمت همه‌چیز است!

درواقع قیمت تنها چیزی است که باید مورد تحلیل قرار گیرد، چراکه همان‌طور که گفتیم تمام عوامل عرضه و تقاضا بر روی قیمت اثرات خود را گذاشته است.

  1. بازار دارای روندهای مشخصی است

بر اساس نظریه داو بازار از روندهای صعودی و نزولی مشخصی تبعیت می‌کند؛ درواقع روند صعودی پیوسته افزایش‌یافته و قله‌ها را می‌سازد و روندهای نزولی دره‌های قیمتی را تشکیل می‌دهد. داو معتقد بود که قانون سوم نیوتن (همان قانون عمل و عکس‌العمل) در بازارهای مالی کار می‌کند؛ به این معنی که پشت هر صعود (عمل) نزولی (عکس‌العمل) نهفته است.

بر اساس نظریه داو بازار به سه روند حرکتی مشخص تقسیم می‌شود:

  • روند اولیه: که همان جهش‌های قیمتی اولیه است و معمولاً غیرقابل‌پیش‌بینی است؛ این امواج را می‌توان به جزر و مد دریا تشبیه کرد که حرکت‌های اصلی بازار را تشکیل می‌دهد.
  • روند ثانویه: درواقع همان عکس‌العمل‌های قیمتی است که می‌توان آن را به امواج دریا تشبیه کرد؛ میزان این حرکت‌ها (به لحاظ قیمتی) حدود یک‌سوم تا نیمی از حرکت روندهای اولیه است.
  • روندهای جزئی: همان نوسانات جزئی که در دل روندهای اصلی اتفاق می‌افتد.
  1. روندهای سه مرحله‌ای

داو اعتقاد داشت روندهای اصلی بازار اهمیت زیادی دارد و این روندها معمولاً طی سه مرحله رخ می‌دهد:

  1. فاز انباشت: برخی از سرمایه‌گذاران با شک و تردید وارد بازار می‌شوند زیرا تغییر جهت بازار را احساس نموده‌اند

ازنظر تحلیل امواج الیوت، همان موج اول از حرکت‌های جهشی تئوری داو در تحلیل تکنیکال محسوب می‌شود

  1. فاز مشارکت عمومی: در این مرحله اغلب سرمایه‌گذاران اقدام به خرید می‌کنند.

ازنظر الیوتی، همان امواج حرکتی سوم و پنج است

  1. مرحله توزیع: روند جدید معکوسی در سهم در حال وقوع است و اخبار و اطلاعیه‌های بنیادی نیز این مهم را تائید می‌کنند.

ازنظر الیوتی شاید همان امواج کارکشن (اصلاحی) باشد.

  1. میانگین‌ها باید یکدیگر را تائید کنند

داو اعتقاد داشت در یک تغییر جهت قیمت لازم است میانگین‌های شاخص و سهم یکدیگر را تائید کنند تا نشان از آغاز طغیان در بازار باشد؛ درواقع لازم نبود سیگنال‌ها هم‌زمان اتفاق بیفتند اما می‌توانستند در پس یکدیگر به وقوع بپیوندند.

  1. حجم باید با روند تائید شود

داو اعتقاد داشت حجم در بازار مثل شرایط آب و هوایی تغییر می‌کند؛ بر همین اساس تغییرات حجم حرکت جهت‌دار قیمت‌ها را ایجاد می‌کند. بر همین اساس داو حجم شاخص ثانویه‌ی بازار را موردتوجه قرارداد و سیگنال خریدوفروش خود را بر اساس قیمت بسته شدن سهم قرارداد.

  1. قیمت درروند حرکت می‌کند

داو اعتقاد داشت قیمت‌ها در روندها حرکت می‌کنند و مادامی‌که نیروی خارجی بر روی آن اثر نگذرند به جهت حرکت خود ادامه می‌دهند. درست همانند قوانین فیزیک

جمع‌بندی

هرچند چیزی که امروزه از آن به‌عنوان تحلیل تکنیکال یاد می‌شود، شالوده نظریات چالز داو بوده و هست، اما نباید فراموش نمود که تحلیل تکنیکال را باید در کنار تحلیل بنیادی استفاده نمود.

این تحلیل بنیادی است که ارزنده بودن ذاتی یک سهم را برایمان روشن می‌سازد اما هیچ‌گاه راجع به نقاط دقیق ورود و خروج نمی‌توان بر اساس تحلیل بنیادی دل به دریا زد! پس با بنیادی تحلیل کنیم و بر اساس تکنیکال خریدوفروش کنیم…

کتاب تحلیل تکنیکال در بازار بورس با استفاده از تئوری چارلز داو

با این که چارلز هنری داو در طول زندگی خود به عنوان یک روزنامه نگار شناخته شده بود؛ ولی خدمات او در حوزه ی بازارهای مالی و همچنین ابداع شاخص داو جونز موجب شد امروزه او به عنوان پدر علم تحلیل تکنیکال شناخته شود.

چارلز داو همچنین به تحلیل تکنیکال نظم داد و قواعد و اصولی برای آن بنا کرد. که فهم و درک افراد از رفتار بازار را ساده تر و تحلیل تکنیکال را کاربردی‌تر نمود.

شاید خواندن زندگی داو کمی به نظر خسته کننده باشد. ولی باید بدانید که انسان های بزرگ تحت تاثیر چه عوامل محیطی و کوشش های شخصی به این درجه از شکوفایی رسیده اند.

در بخشی از کتاب آمده:

پرایس اکشن به زبان ساده یعنی چگونگی تغییر قیمت‌هاست. و روشی برای تحلیل تغییرات شکل گرفته در قیمت‌هاست که سیگنال خرید و فروش ارائه می­‌دهد.

محبوبیت پرایس اکشن به علت اعتبار بالای آن و عدم استفاده از اندیکاتورها است. این روش یکی از متدهای تحلیل تکنیکال است. زیرا عوامل بنیادی را نادیده می‌گیرد و عموما بر تاریخچه قیمتی دارایی تمرکز می­‌کند.

چیزی که پرایس اکشن را از سایر روش­‌های تحلیل تکنیکال مجزا می­‌کند. این است که تمرکز اصلی این روش بر رابطه بین قیمت­‌های جاری و قیمت‌­های گذشته است. در صورتی که سایر روش­‌های تحلیل تکنیکال صرفا بر تاریخچه قیمت‌­ها تأکید می­‌کنند و حالت تاخیری دارند.

پرایس اکشن در بازارهایی واضح تر است که نقدینگی و نوسان قیمت­‌ها در بالاترین حد ممکن باشن. اما به طور کلی هر خرید و فروشی در هر بازاری به ما پرایس اکشن را نشان می­‌دهد.

به طور کلی اگر بخواهیم در یک کلمه روش پرایس اکشن را تعریف کنیم. شاید واژه «ساده» بهترین تعریف برای آن باشد. (نه به این معنا که خیلی ابتدایی است و یادگیری آن کار چند روز باشد).

این روش شاید ساده­‌ترین روش معاملاتی باشد. و این در حالیست که بسیار پایدار و دقیق است. تریدرهای پرایس اکشن جزو کسانی نیستند که بخواهند یک شبه میلیونر شوند. اما هنگامی که از این روش به شکل درستی استفاده کنید. به شما کمک می‌کند تا تریدر بهتری شوید.

در حالی که شاید این روش برای معامله­‌گران تازه کار که از اندیکاتورهای پر زرق و برق و با ظاهر فریبنده استفاده می­‌کنند محبوب نباشد. اما در بین معامله­‌گران حرف‌ه­ای بسیار پرطرفدار است……

تحلیل تکنیکال فارکس | آموزش تحلیل تکنیکال در فارکس

تحلیل تکنیکال کالبدی است که معامله گران، رفتار قیمت را در آن مطالعه می کنند. تئوری آن به این صورت است که هر شخصی می تواند با مشاهده رفتار تاریخی قیمت، وضعیت روند موجود و حرکات بالقوه قیمت را، مشخص کند.

تحلیل تکنیکال در یک جمله کوتاه، هنر خواندن و تفسیر کردن نمودارها است.

به شخصی که از تحلیل تکنیکال استفاده می کند، تحلیل گر تکنیکال گفته می شود. به تریدرهایی که از روش تکنیکال استفاده می کنند نیز، تریدر تکنیکال می گویند.

دلیلی که تریدرها از تحلیل تکنیکال استفاده می کنند این است که به صورت تئوری باور دارند تمام اطلاعات موجود مارکت در قیمت مشهود است. در حقیقت تحلیل تکنیکال، مطالعه قیمت ها با ابزار ساده ای همچون نمودار است.

مطالبی که قصد داریم در این مقاله آموزشی برای شما شرح دهیم به ترتیب زیر است: تحلیل تکنیکال در فارکس چیست، شباهت بازار فارکس و زندگی انسان، اساس تحلیل تکنیکال، پشت تحلیل های تکنیکال چه می‌گذرد، چگونه با تحلیل تکنیکال در فارکس سود کسب کنیم، مزایا و معایب تحلیل تکنیکال در فارکس، ۳ اصل اساسی در تحلیل تکنیکال در فارکس، نتیجه گیری.

تحلیل تکنیکال در فارکس چیست؟

تحلیل تکنیکال مطالعه رفتار تاریخی قیمت برای تشخیص الگوها و تعیین احتمالی حرکات آینده مارکت از طریق مطالعه تکنیکال، اندیکاتورها و دیگر ابزارهای تحلیلی است. تحلیل تکنیکال در واقع یک نظم معاملاتی است.

تحلیل تکنیکال به زبان ساده، بررسی قیمت تاریخی یک دارایی در جهت تعیین قیمت آینده همان دارایی است. تحلیل تکنیکال دو چیز را برای ما مشخص می کند: 1- روند 2- خطوط حمایت و مقاومت از طریق نمودارهای قیمت در تایم فریم های متفاوت.

همانطور که می دانید مارکت در 3 جهت حرکت می کند: بالا، پایین و خنثی. قیمت ها به صورت زیگزاگ حرکت می کنند و رفتار قیمت در واقع فقط نشانگر دو حالت است: یا خنثی هستند و یا دارای روند هستند.

دلیل اهمیت تحلیل تکنیکال این است که نه فقط به شما نشان می دهد که چه وقت و کجا وارد مارکت شوید بلکه مهم تر اینکه، کی و کجا از مارکت خارج شوید.

adca

شباهت بازار فارکس و زندگی انسان

زندگی هر یک از ما انسان ها تا بدین لحظه، دستخوش حوادث مختلفی شده است. این یک مسئله غیر قابل اجتناب است. چه کسی می تواند ادعا کند که در زندگی اش، روزهای بد را تجربه نکرده است.

انسان ها در سفر زمینی اشان از بدو تولد تا مرگ، لحظات خوب و بدی را تجربه می کنند. اگر نگاهی به نقاش بزرگ عالم؛ خداوند مهربان بیاندازیم، می بینیم که به خوبی این لحظات را برای ما ترسیم کرده است.

فصل ها شامل بهار، تابستان، پاییز و زمستان هستند. خود همین مسئله گویای فراز و نشیب زندگی ما انسانها است. ما رویش را تجربه می کنیم و سپس وارد فصل گرما می شویم. بعد از آن پاییز و در انتها سرمای زمستان را خواهیم دید.

زندگی شامل روز و شب، سیاه و سفید، گرما و سرما، تولد و مرگ و غیره می باشد. بازار فارکس نیز از این موضوع مستثنی نیست. کدام تریدر را می شناسید که همیشه معاملاتش سودده بوده باشد!

با نگاهی به نمودارهای بازار فارکس می بینیم که حتی خطوط درون آنها، بالا و پایین شدن را تجربه می کنند. گاهی هم بدون روند و خنثی هستند و یا دوران رکود را تجربه می کنند. چه شباهت شگفت انگیزی بین زندگی ما انسانها و بازار فارکس مشاهده می شود.

بازار فارکس بزرگترین بازار مالی جهان است. این مارکت غیر متمرکز، با گردش مالی روزانه بالای 6.6 تریلیون دلار، فرصتی بی نظیر برای سود آوری در خدمت معامله گان گذاشته است.

ولی این بازار نیز مثل هر چیز دیگری، نیاز به آموزش و تمرین و تکرار دارد. در این بین درست مثل زندگی ما انسانها، فراز و نشیب هایی نیز وجود دارد. ولی موفق های این بازار کسانی هستند که آموزش صحیح می بینند. آنها اصول مدیریت سرمایه را می آموزند.

حد ضرر و حد سود را به اجرا می گذارند. آنها برای معاملاتشان، استراتژی دارند. آنها صبور هستند و از شکست ها یا ضررهایشان درس می گیرند.

forex and human life

اساس تحلیل تکنیکال

اساس تحلیل تکنیکال بر پایه نظریه داو است. این تئوری بین سالهای 1850 تا 1900 توسط چارلز داو، گسترش یافت. چارلز داو اولین ویراستار روزنامه وال استریت ژورنال و موسس کمپانی داو جونز بود. این قوانین تریدرها را راهنمایی می کند تا بر اساس اصول رفتار قیمت مثل نوع روند، فاز حرکات قیمت و تاثیرات اخبار معامله کنند.

تحلیل تکنیکال خلاصه می شود در تفسیر و خواندن الگوهای روی چارت ها. این خواندن، مربوط می شود به گذشته چارت تا پیش بینی آینده آن. معامله گران تکنیکال، حرکات گذشته و رفتار قیمت دارایی مورد نظرشان را به دقت رصد می کنند.

آنها بر این باورند که تاریخ تکرار می شود. این مسئله بدین مفهوم است که هر آنچه در گذشته این دارایی مشاهده می شود، می تواند در آینده هم تکرار شود. تکنیکالیست ها، باور دارند آینده می تواند در گذشته دیده شود.

آنها برای این منظور، ابزارهای خاصی دارند. این ابزارها شامل اندیکاتورها و الگوهای مشخصی می شود که روی نمودارها عیان می شود. بر خلاف تحلیلگران بنیادی که باور دارند داده های اقتصادی روی مارکت تاثیر می گذارد، معامله گران تکنیکال می گویند تمام آنچه ما نیاز داریم در قیمت لحاظ شده است، قیمت ها بر اساس روندها حرکت می کنند و تاریخ تکرار می شود.

پشت تحلیل های تکنیکال چه می گذرد؟

این دو کلمه (تحلیل تکنیکال) می توانند تصاویر زیادی را در ذهن شما ایجاد کنند. نمودارهای رنگی در رایانه ها، بسیاری از خطوط افقی و شیب دار و منحنی های موجود در آن نمودارها، میله های رنگارنگ بالا و پایین و نام دارایی مورد علاقه شما که قرار است آن را ترید کنید.

اما درست پشت این چارت ها، نام یک دارایی مثل ارز، طلا، سهام و غیره وجود دارد. این نمودارها به زبان خاصی صحبت می کنند که اگر آن را ندانید، متوجه چرایی آنها نخواهید شد. نام زبان خاص این دارایی ها، تحلیل تکنیکال است.

به طور عمومی، تکنیکالیست ها بر این باورند که چارت ها خودشان صحبت می کنند. دلیل این باور هم این است که آنها می توانند آینده قیمت را بر اساس گذشته آن، پیش بینی کنند. ولی بزرگان بازار توصیه می کنند قبل از هرگونه تریدی، باید تحلیل تکنیکال را با تحلیل بنیادی ترکیب کرد.

قیمتهای مارکت در واقع در روندها دیده می شوند. بر اساس نظریه داو، سه نوع حرکت در روندها دیده می شود: حرکات ابتدایی که می توانند از یک تا چند سال به طول بیانجامند.

واکنش ثانویه که بین ده روز تا یک سال می باشد و حرکات کوچک که از چند ثانیه شروع می شود و تا چند روز طول می کشد. نکته جالبی که در پشت تحلیل های تکنیکال وجود دارد، تکرار شوندگی آنها است.

تحلیلگران بازار بر این باورند که الگوهای قیمت تمایل دارند در آینده نیز تکرار شوند. به همین دلیل است که تکنیکالیست ها، گذشته قیمت را بررسی می کنند. سپس با استفاده از ابزارهای خوبی که در پلتفرم معاملاتی شان وجود دارد، زمان ورود و خروج به یک دارایی را مشخص می کنند.

چگونه با تحلیل تکنیکال در فارکس، سود کسب کنیم؟

برای کسب سود در فارکس توسط تحلیل تکنیکال، باید گامهای متفاوتی را برداریم. خود کلمات تحلیل تکنیکال بدون استفاده و به کار گیری این گامها، کاری برای شما انجام نمی دهد.

1- گام اول تشخیص روند است. شما باید با استفاده از ابزارهای تحلیل تکنیکال مثل خطوط روند و میانگین های متحرک، روند اصلی دارایی مد نظرتان را مشخص کنید. مثلا یک راه ساده برای تشخیص روند، استفاده از دو میانگین متحرک است. زمانی که این دو MA یکدیگر را قطع کردند، هشداری جدی مبنی بر تغییر روند است.

2- استفاده از ابزارها و اندیکاتورهای مختلف روی نمودار مثل، خطوط حمایت و مقاومت. با نصب این خطوط ساده، ما به راحتی تشخیص می دهیم که روند قرار است به کدام جهت برود. یادتان باشد تشخیص درست روند مثل پیدا کردن آب خنک بعد از یک تشنگی طولانی مدت است.

3- یادگرفتن درباره الگوهای قیمتی یکی دیگر از روشهای کسب سود از تحلیل تکنیکال است. این الگوها، شامل الگوهای شمعی-ژاپنی و یا ادامه دار و برگشتی هستند. شما با دیدن آنها متوجه می شوید که آیا بازار قرار است به مسیر خود ادامه دهد یا از همان جا باز گردد.

4- یکی دیگر از این گامها که شما را به سودآوری بیشتر نزدیک می کند، یادگیری تئوری های موجود در تحلیل تکنیکال است. یکی از این تئوری ها، موج های الیوت است.

5- ابزارهای موثر بعدی، استفاده از نوسان گرها و اندیکاتورهای مختلف است. به عنوان مثال: RSI، MA، Bollinger Bands، Stochastics و غیره است. و در انتها فاکتورهای بسیار حیاتی مثل: مدیریت ریسک، استفاده از دستورات حد ضرر و حد سود، داشتن یک سیستم معاملاتی بر پایه استراژی مناسب با روحیه و شخصیت تان و غیره.

behind technical

مزایا و معایب تحلیل تکنیکال در فارکس

روش تحلیل تکنیکال، مثل هر چیز دیگر محاسن و معایبی دارد. تحلیل تکنیکال نیز 100 درصد درست نیست. خیلی مهم است که محاسن و معایب آن را بدانیم.

محاسن تحلیل تکنیکال

تحلیل تکنیکال تصویر واضحی از دارایی مورد نظر را به ما نشان می دهد. دلیل این مسئله این است که تحلیل تکنیکال، روی حرکات قیمت از گذشته تا به حال، متمرکز است. عینی است به این معنی که داده ها را روی چارت می بینیم.

تحت تاثیر احساسات بازار است. قیمت ها در بازار فارکس به علت اینکه تحت تاثیر احساسات انسان ها می باشند، خودشان را روی چارت نشان می دهند. دارای الگو هستند. به دلیل اینکه در تحلیل تکنیکال ما با یک سری الگو سروکار داریم، کار را برای ما ساده تر کرده اند.

این الگوها ساده هستند. برای اینکه بازار را تحلیل کنید، نیازی نیست که ریاضیات، فیزیک و هندسه خوانده باشید. انعطاف پذیر هستند. تحلیل تکنیکال بر روی هر داده ای و در هر بازه زمانی، کار می کند.

معایب تحلیل تکنیکال

اولین عیب آنها این است که در روندهای طولانی ماندگار نیستند. دلیل این مسئله این است که ما وقایع سیاسی، تصمیمات بانکهای مرکزی، بحران های اقتصادی و غیره را نمی توانیم پیش بینی کنیم.

عدم قطعیت در سیگنالهایی که می دهند. معمولا در تحلیل تکنیکال، سیگنالها دارای تاخیر هستند. آنها گاها تغییر روندها را دیر به ما نشان می دهند. تحلیل تکنیکال فقط روند عمومی قیمتها را برای یک دوره مشخص در آینده، پیش بینی می کند.

عیب دیگر آنها زیاد بودن اندیکاتورها است. بعضی تریدرها نسبت به حجم زیاد اندیکاتورها، شکایت می کنند. یکی دیگر از معایب آنها، نادیده گرفتن تحلیل بنیادی است. در آخر، مهم نیست که مهارت تحلیل گر تکنیکال چه اندازه است، چرا که تحلیل تکنیکال یک کار ذهنی است و کسی که تصمیم نهایی را می گیرد نیز، یک انسان است.

اگر شما کنترل روان و ذهن خود را نداشته باشید، مدیریت سرمایه را رعایت نکنید و درباره مهارت های سرمایه گذاری چیزی ندانید، و فقط بر تحلیل تکنیکال تکیه کنید، مثل این می ماند که فقط با یک بال پرواز می کنید.

charles daw

۳ اصل اساسی در تحلیل تکنیکال در فارکس

همانطور که پیشتر هم گفته شد، تحلیل تکنیکال سه اصل اساسی دارد: 1- همه چیز در قیمت لحاظ شده است 2- قیمت ها بر اساس روندها حرکت می کنند 3- تاریخ تکرار می شود.

هر آنچه شما نیاز داشته باشید، در قیمت مارکت لحاظ شده است. در واقع به گفته برخی تحلیلگران این اصل، پایه و اساس تحلیل تکنیکال است. منظور این گفته این است که تمام فاکتورهای دیگر مثل: مسائل سیاسی، بنیادی و یا ژئوپلیتیکی در قیمتی که شما روی چارت می بینید، وجود دارد.

همیشه در مارکت ما شاهد نبرد بین عرضه و تقاضا هستیم. اگر تقاضا زیاد شود، قیمت بالا می رود و بالعکس. هر اتفاقی که برای عرضه و تقاضا بیافتد، روی نمودار خودش را نشان می دهد.

یادتان باشد به عنوان یک تحلیلگر تکنیکال، مادامی که بر این باور باشید که همه چیز خودش را در قیمت نمایان می کند، موفق خواهید بود. اصل دوم نیز، نکته بسیار ضروری و حائز اهمیتی دارد.

تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که قیمت ها بر اساس روند ها حرکت می کنند. یادتان باشد که دلیل ترسیم چارت های قیمتی، شناسایی روند و پیش بینی جهت حرکت روند است. اصل آخر، تاریخ تکرار می شود. اگر به نمودارهای گذشته یک دارایی نگاهی بیاندازید، متوجه تاثیر عوامل آن ایام روی نمودار می شوید. این موضوع بیانگر روانشناسی بازار است.

اصل سوم تحلیل تکنیکال در واقع می خواهد به ما نشان دهد که همانگونه که الگوها در گذشته به خوبی عمل کرده اند، در آینده نیز به همان خوبی واکنش نشان خواهند داد. در واقع پایه و اساس این فرضیه، اصول روانشناسی است.

نتیجه گیری

یادتان باشد تحلیل تکنیکال یکی از روش های بسیار قدرتمند موجود در بازار فارکس برای پیش بینی حرکات قیمت است. در واقع خیلی ها معتقدند بهتر است به جای کلمه پیش بینی، بگوییم احتمالات آینده بازار را به ما نشان می دهد.

تحلیل تکنیکال حرف آخر را نمی زند و بهتر است برای به دست آوردن نتایج بهتر، از ترکیب تحلیل تکنیکال، فاندامنتال و احساسات بازار استفاده شود. بسیاری از حرفه ای بازار، این سه روش تحلیل را مثل یک سه پایه می دانند.

تحلیل تکنیکال چیست و بررسی تفاوت آن با تحلیل بنیادی

تحلیل تکنیکال چیست

همانطور که می دانید، ترس و طمع، دو احساس قدرتمند انسانی در بازار های مالی هستند که در تصمیمات سرمایه گذاری شما تاثیر می گذارند و تحلیل تکنیکال روشی برای کنترل آن هاست. این تحلیل فرضیات متفاوتی ارائه می دهد. در ابتدایی ترین شکل، از داده های گذشته برای پیش بینی رفتار آینده سهام در بازار استفاده می کند. از بسیاری جهات، این استراتژی سرمایه گذاری مبتنی بر مفهومی است که اعتقاد به این دارد تاریخ تکرار می شود و این تکرار توسط الگو های قابل تشخیص انجام می شود. اگر کمی عمیق تر شویم، میفهمیم که افراد بسیاری تئوری داو در تحلیل تکنیکال از انواع مختلف تحلیل تکنیکال به طور همزمان استفاده می کنند. اکثر آن ها حتی آن را با تحلیل بنیادی نیز ترکیب می کنند. گرچه این تحلیل کاربرد های متفاوتی دارد؛ اما فایده اصلی آن این است که تاثیر احساسات انسانی را تا حد زیادی کم می کند.

در این مقاله آموزشی میفهمیم که تحلیل تکنیکال چیست و چگونه کار می کند. همچنین تفاوت آن با تحلیل بنیادی را بررسی می کنیم. پس تا انتهای مطلب با ما همراه باشید.

فهرست عناوین مقاله:

تحلیل تکنیکال چیست؟ -What is technical analysis?

تحلیل تکنیکال چیست؟

تحلیل تکنیکال یا فنی ( Technical Analys) یک اصول معاملاتی است که برای ارزیابی سرمایه گذاری ها و شناسایی فرصت های معاملاتی از طریق تجزیه و تحلیل روند آماری حاصل از فعالیت های معامله گری، مانند تحرکات قیمتی و حجم معاملات مورد استفاده قرار می گیرد.

بر خلاف تحلیل بنیادی که تلاش می کند ارزش یک اوراق بهادار را بر اساس نتایج تجاری مانند فروش و درآمد ارزیابی کند، تحلیل تکنیکال بر مطالعه قیمت و حجم معاملات متمرکز است. از ابزار های تحلیل تکنیکال برای بررسی دقیق روش های عرضه و تقاضا برای یک اوراق بهادار و تغییرات قیمت، حجم معاملات و نوسانات موجود استفاده می شود.

تحلیل تکنیکال اغلب برای مدیریت سیگنال های کوتاه مدت معامله گری که از ابزار های مختلف یک چارت به دست می آید، به کار می رود؛ اما همچنین می تواند باعث بهبود ارزیابی نقاط قوت یا ضعف اوراق بهادار نسبت به یک بازار گسترده تر شود. این اطلاعات به تحلیلگران کمک می کند تا استراتژی بهتری برای تخمین ارزش یک سهام داشته باشند.

تحلیل تکنیکال را می توان برای هر اوراق بهاداری که دارای تاریخچه اطلاعات قیمتی باشد استفاده کرد. این اوراق می تواند شامل سهام، معاملات آتی، کالا ها، درآمد ثابت، ارز ها و سایر اوراق بهادار باشند.

نکته: بخاطر داشته باشید که تحلیل تکنیکال را می توان برای هر نوع اوراق بهاداری به کار برد. در واقع، این تحلیل در بازار کالاها و فارکس که معامله گران بر حرکت های کوتاه مدت قیمت تمرکز دارند، کاربرد بیشتری دارد .

تحلیل تکنیکال چطور کار می کند؟

همانطور که امروزه می دانیم، تحلیل تکنیکال اولین بار توسط چارلز داو و نظریه داو در اواخر دهه ۱۸۰۰ ارائه شد. چندین محقق از جمله ویلیام پی. همیلتون، رابرت ریا، ادسون گولد و جان مگی بیشتر در مفاهیم تئوری داو کمک کردند. امروزه، تجزیه و تحلیل تکنیکال تکامل یافته و شامل صد ها الگو و سیگنال است که طی سال ها تحقیق و بررسی حاصل شده است .

تحلیل فنی با این فرض انجام می شود که فعالیت های معاملاتی در گذشته و تغییرات قیمتی یک اوراق بهادار می تواند شاخص ارزشمندی برای تحرکات قیمتی آن در آینده باشد. تحلیلگران حرفه ای اغلب از تحلیل تکنیکال به همراه سایر ابزار های تحقیقی استفاده می کنند. معامله گران خرده فروشی ممکن است فقط بر اساس نمودار های قیمتی یک اوراق بهادار و آمار مشابه تصمیم بگیرند، اما تحلیلگران حقوقی و صاحبان سهام به ندرت تحقیقات خود را فقط به تحلیل بنیادی یا تکنیکال محدود می کنند.

تجزیه و تحلیل فنی سعی دارد حرکت قیمت هر ابزار قابل معامله از جمله سهام، اوراق قرضه، معاملات آتی و جفت ارز که عموماً در معرض عرضه و تقاضا هستند را پیش بینی کند. در واقع، برخی تحلیل تکنیکال را صرفاً مطالعه نیرو های عرضه و تقاضا می دانند که در تحرکات قیمتی بازار یک اوراق بهادار منعکس شده است. این تجزیه و تحلیل معمولاً در مورد تغییرات قیمت اعمال می شود، اما برخی از تحلیلگران موارد دیگری غیر از قیمت؛ مانند حجم معاملات یا قرارداد باز را نیز بررسی می کنند.

در دنیای معاملات صد ها الگو و سیگنال وجود دارد که توسط محققان برای بهبود تحلیل تکنیکال به وجود آمده است. تحلیلگران فنی همچنین سیستم های معاملاتی مختلفی را برای پیش بینی بهتر تغییرات قیمتی ایجاد کرده اند. برخی از شاخص ها در درجه اول بر شناسایی روند فعلی بازار از جمله نقاط حمایت و مقاومت متمرکز هستند؛ و برخی دیگر برای تعیین قدرت یک روند و احتمال ادامه آن به کار می روند. اندیکاتور های تکنیکالی و الگو های نمودار معمولاً شامل خط روند، کانال ها، میانگین های متحرک و شاخص های اندازه حرکت هستند.

فعالیت معاملات گذشته و تغییرات قیمتی شاخص های ارزشمندی برای حرکات اوراق بهادار در اینده هستند

به طور کلی ، تحلیلگران فنی انواع گسترده ای از شاخص های زیر را بررسی می کنند:

  • روند قیمت
  • الگو های نمودار
  • اندیکاتور های حجم معاملات و مومنتوم
  • اسیلاتور ها
  • میانگین متحرک
  • سطح حمایت و مقاومت

دو روش اصلی برای تحلیل اوراق بهادار و تصمیم گیری در مورد سرمایه گذاری وجود دارد:

  1. تحلیل فاندامنتال یا بنیادی
  2. تحلیل تکنیکال یا فنی

تحلیل بنیادی شامل تجزیه و تحلیل صورت های مالی یک شرکت برای تعیین ارزش ذاتی سهام آن شرکت است، در حالیکه تحلیل تکنیکال بر روی تجزیه و تحلیل آماری تحرکات قیمتی متمرکز می شود. در واقع این تحلیل به جای تجزیه و تحلیل ویژگی های ذاتی سهام، سعی دارد با استفاده از الگو ها و انواع نمودارها در تحلیل تکنیکال، روند قیمت در آینده را درک کند.

چارلز داو مجموعه ای از چند سرمقاله منتشر و در مورد تئوری این تحلیل بحث کرد. نوشته های او شامل دو فرض اساسی است که همچنان به شکل چارچوبی برای معامله از طریق تحلیل تکنیکال در آمده که عبارتند از‌:

  1. در بازار های کارآمد، عواملی که بر قیمت اوراق بهادار تأثیر می گذارند مشخص هستند ولی،
  2. به نظر می رسد حتی حرکات تصادفی قیمت بازار نیز با الگو ها و روند هایی قابل شناسایی هستند که در طول زمان تکرار می شوند.

مقایسه تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی

تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال، هر دو روش برای تحقیق و پیش بینی روند قیمت سهام در آینده استفاده می شوند و مانند هر استراتژی یا فلسفه سرمایه گذاری، طرفداران و مخالفان خود را دارند.

تحلیل بنیادی روشی برای ارزیابی اوراق بهادار از طریق اندازه گیری ارزش ذاتی سهام است. تحلیلگران بنیادی همه چیز را بررسی می کنند، از اقتصاد کلی جامعه گرفته تا وضعیت مالی و مدیریت شرکت ها، درآمد ، هزینه ها، دارایی ها و بدهی ها جزو موارد مهم از نظر تحلیلگران بنیادی محسوب می شوند.

تحلیل تکنیکال با تحلیل بنیادی تفاوت دارد؛ زیرا قیمت و حجم سهام تنها اطلاعات ورودی هستند. تحلیلگران فنی برای اندازه گیری ارزش ذاتی یک اوراق بهادار تلاش نمی کنند، در عوض از نمودار های سهام برای شناسایی الگو ها و روند هایی استفاده می کنند که نشان می دهد سهام در آینده چه قیمتی خواهد داشت.

محدودیت های تحلیل تکنیکال

برخی از تحلیلگران و محققان دانشگاهی انتظار دارند که فرضیه بازار کارآمد ( EMH) نشان دهد که چرا آن ها نباید انتظار داشته باشند که اطلاعات عملی در داده های تاریخی قیمت و حجم معاملات موجود باشند. طبق همان استدلال، هیچ یک از اصول بنیادی یک بیزینس نباید اطلاعات عملی را ارائه دهند. این دیدگاه ها به عنوان نسخه ضعیف و نیمه قوی EMH شناخته می شوند.

انتقاد دیگر به تحلیل تکنیکال این است که تاریخ دقیقاً تکرار نمی شود ، بنابراین مطالعه الگوی قیمت از اهمیت مشکوکی برخوردار است و می توان آن را نادیده گرفت.

سومین انتقاد از این تحلیل این است که در برخی موارد کار می کند؛ اما فقط به این دلیل که یک پیشگویی خودکفا است. به عنوان مثال، بسیاری از معامله گران تکنیکال سفارش توقف ضرر را زیر میانگین متحرک ۲۰۰ روزه یک شرکت خاص ثبت می کنند. اگر تعداد زیادی از معامله گران این کار را انجام داده باشند و سهام به این قیمت برسد، آن وقت تعداد زیادی سفارش فروش وجود دارد که قیمت سهام را به سمت پایین سوق می دهد.

سپس، سایر معامله گران کاهش قیمت را مشاهده کرده و وارد صف فروش می شوند و با این کار روند نزولی را تقویت می کنند. این فشار فروش کوتاه مدت را می توان روند نزولی دانست، ولی لزوما تأثیر چندانی در تعیین قیمت دارایی در هفته ها یا ماه های آینده نخواهد داشت. در مجموع، اگر افراد زیادی از سیگنال های مشابه استفاده کنند، می توانند باعث حرکت پیش بینی شده توسط سیگنال شوند، اما در طولانی مدت، این گروه از معامله گران نمی توانند قیمت را افزایش دهند.

شاخص هایی که تحلیل گران فنی بررسی میکنند

پرسش های متداول

  1. تحلیلگران تکنیکال چه فرضیاتی را ارائه می دهند؟

تحلیلگران حرفه ای معمولاً سه فرضیه کلی را برای این موضوع می پذیرند. اولین مورد این است که مشابه فرضیه بازار کارآمد، قیمت همه چیز را نشان می دهد. دوم اینکه، آن ها انتظار دارند که قیمت ها، حتی در تحرکات تصادفی بازار ، بدون توجه به بازه زمانی مشاهده شده، روند های خود را پیش بگیرند. در نهایت، آن ها معتقدند که تاریخ تمایل به تکرار شدن دارد. ماهیت تکراری حرکت قیمت ها اغلب به روانشناسی بازار نسبت داده می شود که بر اساس رفتار هایی مانند ترس یا هیجان به خوبی قابل پیش بینی است.

  1. چه تفاوتی بین تحلیل بنیادی و تکنیکال وجود دارد؟

تحلیل بنیادی روشی برای ارزیابی اوراق بهادار از طریق سنجش ارزش ذاتی سهام است. فرض اصلی تحلیل تکنیکال این است که تمام اصول بنیادی در قیمت تعیین می تئوری داو در تحلیل تکنیکال شوند؛ بنابراین نیازی به توجه دقیق به آن ها نیست. تحلیل گران فنی سعی در اندازه گیری ارزش ذاتی یک اوراق بهادار ندارند، بلکه در عوض از نمودار های سهام برای شناسایی الگو ها و روند هایی استفاده می کنند که نشان می دهد سهم درآینده چه قیمتی را خواهد داشت.

  1. چگونه از تحلیل تکنیکال استفاده می شود؟

تحلیل تکنیکال سعی دارد تحرکات قیمتی تقریباً هر ابزار قابل معامله ای از جمله سهام، اوراق قرضه، معاملات آتی و جفت ارز ها که عموماً در معرض نیرو های عرضه و تقاضا قرار دارد را پیش بینی کند. در سراسر بازار صد ها الگو و سیگنال وجود دارد که توسط محققان برای حمایت از روش تحلیل تکنیکال ایجاد شده است. این تحلیلگران همچنین انواع مختلفی از سیستم های معاملاتی را برای کمک به پیش بینی تغییرات قیمت ارائه کرده اند.

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برو به دکمه بالا